چهارشنبه / ۳۱ اردیبهشت / ۱۴۰۴
×
اما سوال اصلی اینجاست: چرا صنعت عظیم و استراتژیک پتروشیمی ایران، باید اینچنین گرفتار حوادث کارگری باشد؟ چرا در ذهن مدیران ما کرامت کارگر، فقط در قالب پوشیدن لباس کارگری آن هم در قاب دوربین خلاصه می‌شود و جان انسانی که آن لباس را به تن دارد، محلی از اعراب ندارد؟
فاجعه بندر شهید رجایی و قصه تکراری بی‌توجهی در صنعت پتروشیمی
  • کد نوشته: 1355
  • ۸ اردیبهشت
  • بدون دیدگاه
  • برچسب ها

    ✍️ به قلم سردبیر اکونور

    هنوز دو روز از صحبت‌های مدیرعامل شرکت ملی صنایع پتروشیمی نگذشته بود که انفجار مهیب بندر شهید رجایی، آن هم در بخش محموله‌های مرتبط با صنعت پتروشیمی، بار دیگر زخم کهنه‌ی ایمنی در صنایع حیاتی کشور را تازه کرد. فاجعه‌ای که در آستانه‌ی هفته‌ای رخ داد که نام «کارگر» را یدک می‌کشد؛ هفته‌ای که به ظاهر برای تجلیل از کارگران است، اما در عمل، نشانی از کرامت و امنیت آنان در تصمیمات مدیریتی نمی‌توان یافت.

    در حالی که عباس‌زاده، معاون وزیر نفت، چند روز پیش در جمع مدیران بهداشت، ایمنی، محیط زیست و پدافند غیرعامل هلدینگ‌های پتروشیمی، بر ضرورت ایجاد محیطی ایمن برای کارکنان تاکید کرده بود (اینجا ببینید)، به‌نظر می‌رسد این هشدارها و توصیه‌ها نه در دل سامانه‌های مدیریتی، بلکه در کشوی فراموشی سازمان‌های مسئول، به ویژه در سازمان بنادر و دریانوردی و گمرک بایگانی شده است. چنانکه حتی منابع رسمی چون تی‌ان‌ان و مشرق‌نیوز نیز گزارش داده‌اند که بخش‌های اصلی مسئول در بندر شهید رجایی، به‌رغم همه‌ی تذکرات و هشدارها، کوتاهی‌های آشکاری در نظارت، کنترل و رعایت الزامات ایمنی داشته‌اند.

    آیا باید بپذیریم که در این سرزمین، هر انفجار، هر مرگ، و هر مصدومیتی، فقط فرصتی برای صدور بخشنامه و گرفتن عکس یادگاری در هفته‌ی کارگر است؟

    ابعاد حادثه: فاجعه‌ای که قابل کتمان نیست

    محمد جمالیان، عضو کمیسیون بهداشت مجلس، در تشریح آمارهای اولیه این فاجعه گفته است:

    • تاکنون ۱۲۴۱ مصدوم به مراکز درمانی منتقل شده‌اند.

    • از این تعداد، ۹۹۴ نفر پس از درمان‌های اولیه مرخص شده‌اند.

    • ۲۴۰ نفر همچنان بستری‌اند که از این تعداد، ۳۷ نفر در بخش مراقبت‌های ویژه به سر می‌برند.

    • ۵ نفر با سوختگی شدید تحت مداوا قرار دارند.

    • ۶ نفر نیز به دلیل وخامت حال به بیمارستان‌های دیگر اعزام شده‌اند.

    اما تلخ‌ترین بخش ماجرا جایی است که جمالیان خبر می‌دهد:

    «آمار فوت‌شدگان در داخل بیمارستان ۴ نفر است و طبق بازدید میدانی از پزشکی قانونی، تاکنون ۳۶ فوتی ثبت شده که فقط ۱۸ نفر از آنان قابل شناسایی بوده‌اند. مابقی قربانیان به دلیل شدت سوختگی نیازمند آزمایش دی‌ان‌ای برای شناسایی‌اند.»

    چه تصویری تلخ‌تر از این می‌توان ترسیم کرد؟ کارگرانی که با امید یک لقمه نان راهی محل کار شده بودند، با تنی سوخته و بی‌شناسنامه بازمی‌گردند.

    ریشه‌های یک فاجعه: غفلت، طمع، بلاهت

    اما سوال اصلی اینجاست: چرا صنعت عظیم و استراتژیک پتروشیمی ایران، باید اینچنین گرفتار حوادث کارگری باشد؟ چرا در ذهن مدیران ما کرامت کارگر، فقط در قالب پوشیدن لباس کارگری آن هم در قاب دوربین خلاصه می‌شود و جان انسانی که آن لباس را به تن دارد، محلی از اعراب ندارد؟

    شاید پاسخ را بتوان در فرمول ساده اما دردناک زیر خلاصه کرد:

    • ۵۰ درصد غفلت

    • ۳۰ درصد طمع

    • ۲۰ درصد بلاهت

    🔹 غفلت یعنی فراموشی بدیهیات ابتدایی ایمنی در پروژه‌ها. مثلاً نصب سیستم‌های هشداردهنده، تجهیز کپسول‌های اطفای حریق، آموزش اجباری کارکنان در حوزه HSE، و هزاران ضرورت بدیهی دیگر که یا حذف می‌شوند یا بودجه‌شان به پروژه‌های دیگر منتقل می‌شود.

    🔹 طمع یعنی نگاه مدیرانی که پروژه را فقط با معیار سودآوری می‌سنجند. برنامه‌های ایمنی و استانداردسازی هزینه‌بر است و سود پروژه را کاهش می‌دهد. بنابراین، طبیعی است که در جلسات تصمیم‌گیری این هزینه‌ها، «غیرضروری» تلقی شوند.

    🔹 بلاهت یعنی جهل به مدیریت ریسک؛ مدیرانی که گمان می‌کنند پروژه‌های جدید یعنی فقط نوار قیچی کردن و تقدیرنامه گرفتن، بی‌آنکه بدانند بی‌توجهی به استانداردهای ایمنی، نه تنها جان انسان‌ها بلکه سودآوری بلندمدت سازمان را هم به خطر می‌اندازد.

    حوادث پیشین: آیا کسی به حافظه تاریخ گوش می‌دهد؟

    کافی است مروری کوتاه بر اتفاقات ماه‌های اخیر بیندازیم تا ببینیم این حادثه، نه یک «استثنا»، بلکه ادامه یک روند تأسف‌بار است.

    هنوز چند روزی از آغاز سال ۱۴۰۴ نگذشته بود که خبر سقوط دو کارگر در اسکله مواد معدنی ماهشهر منتشر شد. این حادثه در پایانه‌ای تحت مدیریت شرکت «یاسین مهر برتر»، پیمانکار شرکت بندر یاران سرآمد (از زیرمجموعه‌های پایانه‌ها و مخازن پتروشیمی)، رخ داد.
    اما در طوفان اخبار دیگر گم شد و توجهی برنینگیخت. حوادثی که چون آمار تلفاتشان تک‌رقمی است، به چشم مدیران نمی‌آید و به بایگانی نسیان می‌پیوندند.

    از آتش‌سوزی‌های مقطعی گرفته تا مرگ بر اثر گرمازدگی و مسمومیت‌های ناشی از استنشاق گاز، همه و همه زخم‌های کهنه‌ای هستند که بر پیکر صنعت پتروشیمی نشسته‌اند. زخمی که گویا جز با خون کارگر آرام نمی‌گیرد.

    پیمانکاران و چرخه‌ی معیوب قراردادها

    یکی از ریشه‌های حوادث، سپردن پروژه‌ها به پیمانکارانی است که در رقابت قیمت‌شکنی، کیفیت را فدای هزینه کرده‌اند. پیمانکارانی که فقط برگه‌ی برنده‌شان «ارزان بودن» است، چگونه می‌توانند بر کیفیت ایمنی اصرار داشته باشند؟

    در بسیاری از موارد، شرکت‌های پیمانکاری برای برنده شدن در مناقصه، بودجه‌ی ایمنی را از پروژه‌ها حذف می‌کنند. مدیران پروژه نیز که در پایتخت نشسته‌اند، یا خبر ندارند یا خوشحالند که پروژه را «با صرفه‌جویی» پیش می‌برند.

    در نتیجه، کارگرانی که در میدان عمل می‌جنگند، بی‌دفاع‌ترین قربانیان این چرخه‌ی معیوب هستند.

    آیا فاجعه قابل پیشگیری بود؟

    بی‌شک بله. کافی بود تنها نگاهی جدی به الزامات HSE (بهداشت، ایمنی و محیط زیست) انداخته شود.
    کافی بود پیش از آغاز هر پروژه، پیمانکاران به جای دریافت تنها «برگه‌های سفید امضای رضایت»، ملزم به رعایت استانداردهای واقعی ایمنی می‌شدند.
    کافی بود بودجه‌های واقعی برای ایمن‌سازی سکوها، مخازن، تجهیزات و آموزش نیروی انسانی تخصیص یابد و نه آنکه در بزنگاه‌های مالی قربانی «صرفه‌جویی‌های بودجه‌ای» شود.

    کافی بود مدیری از اتاق زیر کولر اسپیلت خود بیرون بیاید و برای یک روز هم که شده، شرایط واقعی کارگران در بنادر و پالایشگاه‌ها را ببیند.

    اما دریغ… و هزار دریغ.

    راه‌حل چیست؟

    شاید وقت آن رسیده که صنعت پتروشیمی کشور یک بازنگری اساسی در خود انجام دهد. راه‌حل‌ها روشن است:

    • الزام پیمانکاران به رعایت استانداردهای بین‌المللی ایمنی.

    • پایش واقعی پروژه‌ها توسط ناظران مستقل، نه گزارش‌های صوری.

    • آموزش مستمر کارگران و تجهیز آن‌ها به امکانات ایمنی واقعی.

    • برخورد جدی و بی‌اغماض با مدیرانی که در وقوع حوادث سهم دارند.

    • انتشار علنی گزارش‌های کارشناسی درباره علل حوادث.

    و مهم‌تر از همه: تغییر نگاه از کارگر به عنوان «ابزار تولید» به کارگر به عنوان «محور تولید».

    نتیجه‌گیری: کارگر، حلقه گمشده توسعه

    اگر توسعه صنعتی کشور را به قطاری تشبیه کنیم که در مسیر پیشرفت در حرکت است، کارگر، همان ریل این قطار است. ریلی که اگر آسیب ببیند، نه تنها قطار به مقصد نمی‌رسد، بلکه سقوطش فاجعه‌آمیز خواهد بود.

    صنعت پتروشیمی ایران، این غول خفته اقتصادی، نیازمند بازنگری در فلسفه وجودی خود است.
    نیازمند آن است که بفهمد جان کارگر، قیمت ندارد.
    نیازمند آن است که در برابر خون‌های ریخته شده، خود را مسئول بداند، نه فقط به برگزاری همایش‌های پرزرق و برق اکتفا کند.

    امروز، روز آزمون بزرگ صنعت پتروشیمی است. یا می‌تواند با پذیرش مسئولیت، مسیر اصلاح را انتخاب کند؛ یا همچنان به راه خود برود و هر چند وقت یکبار، خبر مرگ کارگرانی دیگر تیتر اول شود.

    انتخاب با مدیران است. و البته تاریخ، داور بی‌رحمی است که این انتخاب را فراموش نخواهد کرد.

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *